نور, صدا, تصویر ... شروووع

با اطمینان می تونم بگم تو زندگیم چیزی نبوده که واقعا و با تمام وجود و قلبم طالبش باشم و بهش نرسیده باشم, دیر و زود داشته  ولی همیشه همونی شده که میخواستم, به همون چیزی رسیدم که آرزوشو داشتم, از این  بابت همیشه خدا رو شکر میکنم, چون بی شک خدا همیشه حواسش خیلی خیلی بیشتر از حق من بهم بوده و البته بعد از این هم هست.

این بار علاوه بر تلاش خودم نیاز به چیزی دارم ک بهش میگن شانس یا اقبال.مثل همیشه با توکل به خدا شروع میکنم و امیدوارم به آینده.

کاش یه روزی از همین روزا بیام و براتون بنویسم که این بار هم رسیدم, این بار هم شد آنچه باید میشد.

ممنونم که برام دعا میکنید... 

عاشورا

کاش یه روزی بفهمیم عاشورا چیزی فراتر یک جنگ نابرابر بود.

پیام حسین چیزی جز مظلومیت خود و خانواده اش بود.

دلسوزی برای حسین و ابوالفضل بزرگترین توهین به بزرگ مردان تاریخ زمین است.

کاش تحفه ی این محرم کمی معرفت درک عظمت عاشورا باشد.


+خیلیا رو دیدم، میگن آدم دلش میسوزه برای امام حسین که این همه سختی کشیده !!!

یه وقتایی میرسه ک میبینی وایسادی جلو زندگی و با همه وجود و توان با هم درگیرید ... یه دعوا و جنگ واقعی. همه تلاشتو که کردی، میبینی زورت بهش نمیرسه، یا حداقل پیروزی با تاوان از دست دادنش برات رقم میخوره. این وقتا باید دستاشو محکم بگیری تو دستات، یه لبخند رضایت بزنی و تو چشماش خیره بشی و بگی باشه، هر چی تو بگی. بری کنار وایستی و تماشاگر جشن پیروزیش باشی. به این امید که شاید، یه وقتی، یه جایی معجزه ای بشه و حست بشه مثل قبل ... شاید ... همین.


مهرِ مهربان

پاییز رسیده، چندین ساعته که رسیده، حسش میکنی؟ اوهوم. ما که از چند روز پیش اومدنشو دیدیم و حسش کردیم. ولی این پاییز با همه پاییزای قبلی فرق داره ... این بار تو هستی، تو اینجایی، دقیقا جایی که 25 ســــــــــال آزگار برات رزرو بوده تا برسی. یادته؟! اولین بارون پاییزی توو شهریور چقددددر خیسمون کرد؟

خیلی وقته که دارم تو وجود خودم دنبال یه حس متفاوت میگرم. حسی که به خاطر رسیدن پاییز جوونه زده باشه، ولی چیز خاصی پیدا نمیکردم!  راستش اولش ترسیدم، نکنه خراب شدم، نکنه پاییز تقلبی شده، نکنه  ...! همینطور با خودم فکری بودم که یهو یه لامپ رشته ای خیلی پرنور بالا سرم روشن شد که دختر تو منتظر چی هستی؟ مگه از این حال و هوا که داری بهتر و ناب ترهم میشه؟ اصلا مگه داریم!؟ دیدم دلِ من 6-7 ماهه که توو حس متفاوت و تک پاییز غوطه وره. دل که نیاز به ساعت و تقویم نداره برای عاشق  و عاشق تر شدن. ما خیلی  وقته شیدا شدیم آقاااا. :)

پاییزِ دوست داشتنی من در کنار تو عاشقانه تر میشه ...

پاییز رو قدم بزنیم؟؟؟


http://s6.picofile.com/file/8213826742/HM_20134840912790557401379709658_9816.jpg

پناهجو

به کوه،
به مرزهای مین گذاری شده
برای رسیدن به بستری
که صدای گلوله
در آن شنیده نمی شود.

با خواب های نیمه کاره در چشمانش،
با وطنی
خلاصه شده در یک چمدان
به بیابان می زند،
به رود،
به مرزهای محصور شده با سیم خاردار.

در سومین سیاره ی منظومه ی شمسی
باید بستری
برای آسودن باشد.

یغما گلرویی


+ از خیلی چیزا تو ایران ناراضی بودم، دروغ چرا! هنوزم هستم ولی ... خدایا حس امنیت رو ازمون نگیر ... نیاد روزی که جای موتور و ماشین  تانک از کوچه هامون بگذره. نیاد روزی که جای صدای بازی و خنده آدما صدای رگبار و ضجه به گوشمون برسه ... خدایا این امنیت رو ازمون نگیر ... آمیـــن