پلاسکو تمام شد!

دیروز قصه ی احمد و صمد و سوختن ... 

امروز قصه ی آتش نشانان و پلاسکو و سوختن و آوار ... 

فردا...؟


+از اخبار متنفرم...

یلدا

شلوغ بازیای یلدا خیلی خوبه...  اینکه این همه آدم هستن هنوز که میشه این همه کنارشون خوش باشی، اینکه پدر و مادر و پدر بزرگ و مادربزرگی هستن که میشه  زیر سایه شون نفس کشید هر روز سال رو تحویل کرد، اینکه خواهرها و برادرایی هستن که میشه هم دل و همراه هم روزای خوب و بد رو گذروند، اینکه همسر و بچه ای هستن که میشه کنارشون خوشبخت تر بود و زندگی رو قشنگ تر ادامه داد. 

یلدا خیلی خوبه،  همین که همه ی این اتفاقات خوب رو به آدم یادآوری میکنه یعنی یلدا خیلی خوبه. 


+از وقتی که یه عده از نزدیکانم از زندگیم بیرون رفتن قدر بقیه رو خیلی بیشتر میدونم.  

+ببخشید که گاهی بی حوصلگی هامو میارم واسه تو ایران دختم. 

+:)

اونقدر بی حوصله م که حد نداره

صدای ماشین شهرداری میاد که آویزون سطلای محوطه شده...  کاشکی منم میبردن واسه بازیافت...  شاید صدیقه ی بعدی یکم به درد بخور تر و بهتر میشد...