ده دلیل برای حمایت از هاشمی رفسنجانی

ثبت نام اکبر هاشمی رفسنجانی در دقیقه نود یکی از مهم ترین اتفاقات سیاسی بعد از جنبش سبز است. بدیهی است که ثبت نام هاشمی به معنای انتخاب شدن او نیست، چرا که این احتمال وجود دارد که علیرغم کم بودن این احتمال هاشمی رد صلاحیت شود یا به هر دلیل انتخابات را ببازد، اما به نظر می رسد حامیان وی و بخش مهمی از طرفداران تغییر مسالمت آمیز وضع موجود و اصلاح طلبان چیزی برای از دست دادن وجود ندارد. من مدتی بر این گمان بودم که آمدن خاتمی بهترین وضعیت است، اما به هر دلیل او نیامد. شاید به نظر می رسد خاتمی ترجیح می دهد مرد دوم معادله سیاسی اصلاح طلبان باشد، چرا که همه چیز گویای ان است که خاتمی نمی خواهد در خط الراس دعوایی باشد که بزرگترین چالش حکومت در ۳۵ سال اخیر خواهد بود. به نظر من دلایل زیادی وجود دارد که به ما نشان می دهد در حال حاضر هاشمی بهترین گزینه برای خروج کشور از بن بست است.

ادامه مطلب ...

مرگ

هیچ وقت مردن رو اتفاق بزرگی نمی دیدم و چون خیلی از خودم دور می دیدمش زیاد بهش فکر نمی کردم. دیشب با همه وجود حسش کردم، انگار تا موتور اتوبوس اومد ولی لحظه آخر پشیمون شد و برگشت، مخزن گازوئیل می تونست قبل پیاده شدن همه منفجر شه، به تعبیر راننده اتوبوس معجزه بود که برای کسی اتفاقی  نیوفتاد.

تازه فهمیدم که خیلی زنده موندن رو دوست دارم، هنوز می خوام زندگی کنم، هنوز خیلی کار برای انجام دادن دارم.

شاید این فرصتی دوباره س برای اینکه زندگی کنم و اونی باشم که تا امروز نبودم، اونی بشم که باید. یه بنده ی خوب برای خدای خوب خودم...

زن


حالِ نابِ بی قراریست
اشک است
شوقِ مدامِ از سر بی تابیست
... یکسرِ فهم نبودنِ بودن هاست
قدمهای جلوتر است
رقصِ نگاهی مات روی آینه
انتظار کنارِ پرده پشت پنجره
یکسره آه
یکسره ذوق
دوست داشتن بدون بودن
و بی فرزند مادر بودن

زن فهم مرد از خودش هم است

زن عجیب است
برای همین غریب بوده است
مانده است
می ماند

زن خود دوست داشتن است
برای همین تنهاست
خودش هم خبر ندارد بی نیاز است
زن راز است.

بنجامین باتن

بنجامین باتن(برد پیت): تو می تونی به خاطر بلاهایی که سرت اومده مثل یه حیوونه درنده عصبانی باشی...میتونی از سرنوشتت متنفر باشی...
ولی وقتی به آخر خط میرسی مجبوری که تسلیم بشی.


http://s4.picofile.com/file/7744985050/550325_359182650847833_1094597373_n.jpg

کــــــــــــــــاش

نیمه شب، در سکوت مطلق شب ادیبهشتی ام، تنها صدایی که به گوش می رسه صدای نوازش جاروی توست؛ جارویی که تلاش می کنه ظاهر شهر من رو تمیز کنه، همه جا رو پاک می کنه همه چیز از آلودگی و ناخالصی پاک می شه.

اما...

اما کاش...

ای کاش جارویی داشتی تا باطن فاسد و کپک زده ی شهرم رو هم پاک می کردی، کاش می تونستی، کاش می تونستم.