سفر

یه سفر غیر منتظره دقیقا وقتی با همه وجود نیاز داری چند روز نباشی، چند روز از همه چی زندگی عادی و روز مره فاصله بگیری. بری تو یه فضا و حال و هوای جدید؛ بی اندازه میتونه عالی باشه. می تونه همه انرژی ای که چند ماه گذشته از دست دادی رو احیا کنه.

وای چقدر نیاز داشتم به رفتن، حتی خودمم نمی دونستم اینقدر حالم خوب میشه ولی اونی که ازش کمک خواسته بودم می دونست. دقیقا می دونست چاره چیه. 

برای چند روز تمام انرژی کائنات به طرفت سرازیر شد.

زیاد مشهد رفتم ولی این یکی با همش فرق داشت با همیشه فرق داشتم. همه چی متفاوت بود. همه چی عالی بود.


 السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)


http://s4.picofile.com/file/7733594301/2013_04_19_0165.jpg


داستان ملت ایران

روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم...

ادامه مطلب ...

"انسان کوک شده"

دست هایش را کوک کرده بودند
تا ماشه ها را بچکاند
پاهایش را کوک کرده بودند
... تا به هر سویی قدم بردارد
در میدان های جنگ شلیک ها کرد
حماسه ها آفرید
در واپسین نبردها
به سوی امتدادی که مرز نام داشت,قدم ها برداشت
پاهای کوکی اش بروی مین ها رفتند
دست های کوکی اش دیگر بر ماشه ها حاکم نبودند
به سوی کسانی که دستور میدادند
فریاد زد
اما فهمید لب هایش نیز کوکی هستند
کوک شده بودند
که همیشه سکوت کنند

"علی رسولی"