روسری سیاه من

ترس نشسته در دلم ، غمزده در نگاه من
سهم من از زنانگی ،‌ روسری سیاه من !
راز دلم نهان شده... پشت سر حجاب من
غرق گناهم ،‌ تو بیا ، باز بشو نقاب من


ادامه مطلب ...

تغییر دنیا

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: "کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"

اولین گام!

دوباره شروع کردم دقیقا نمی دونم چرا. ولی حس میکنم این نیازه تو وجود خودم. 

نیاز دارم یه جایی داشته باشم تا یه سری از حرفامو اونجا بنویسم  

حتی اگه هیچ وقت هیچ کس نخوندشون. 

این نه یه وبلاگ فمنیستیه نه سیاسی فقط حرف دله یه دختر ایرانیه....همین! 

خیلی وقت بود به فکر ساختنش بودم ولی چند وقت اخیر خیلی بیشتر از ظرفیتم درگیر بودم. امیدوارم بتونم اونی رو که می خوام انجام بدم...