انتظار


آب آمد و

از سر دریا گذشت و

تو نیامدی...


https://lh6.googleusercontent.com/-PcV_7bOaA7Q/T7vRV6xzz2I/AAAAAAAACAE/711ym7GsVm8/s400/mozqv1n2u2u0f7mbida7.png


قصه نیستم که بگوئی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی ...

من دردِ مشترک‌ ام

مرا فریــــــــــــــــــــاد کن.

قناری گفت: ــ کُره‌ی ما
کُره‌ی قفس‌ها با میله‌های زرین و چینه‌دانِ چینی.
ماهی‌ سُرخِ سفره‌ی هفت‌سین‌اش به محیطی تعبیر کرد
که هر بهار
متبلور می‌شود.
کرکس گفت: ــ سیاره‌ی من
سیاره‌ی بی‌همتایی که در آن
مرگ
مائده می‌آفریند.
کوسه گفت: ــ زمین
سفره‌ی برکت‌خیزِ اقیانوس‌ها.
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستینش از اشک تَر بود. 

احمد شاملو


درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
... بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

قیصر امین پور

من اگر زن بودم

من اگر زن بودم
تن اشعار فروغ زیر گریه‌های من می‌‌خیسید
مادرم روی سرم درد خودش را می‌‌بافت
زندگی‌ دور تنم،پیله‌ای تنگ و سیه می‌‌ریسید

....

ادامه مطلب ...