امروز روز من است...

خیالت تخت 
یک روز 
دقیقا نمی دانم کدام روز 
اما شاید روزی حوالی تمام شدن دنیا 
آنجا که مطمئن شوم 
بعد از من 
کسی تو را نخواهد داشت 
از دلتنگی که هیچوقت عادت نبود 
از دوست داشتنی که بند نیامد 
از احساسی که حبس شد پشت نگاهم 
و چشمهایت ...که هیچوقت گذرشان به من نخورد ! 
از پشتم که خمیده شد زیر بار این همه تنهایی 
از دستانم که لرزیدند پشت نوشتن حرفهایم 
از اشکهایم که چه گرم بودن وقت سرد بودنت 
از نگرانی ام پشت جواب ندادن هایت 
و بدتر از آن ... نبودنهایت 
از آن آدم ضعیفی که ساخت از من ، غرورت ... 
یک روز 
قبل از دیر شدن 
قبل از انتها 
قبل از ، از دست رفتنم 
حرفها دارم برایت ... 

امروز روز من است.

نظرات 5 + ارسال نظر
الف یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:30

خیلی قشنگ بودم دوستم......

وای! ببینید کی اینجاس
چشمم روشن شد عزیزم

بابالنگ دراز دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:34

جالب بود

جالبی از خودتونه.
چی جالب بود دقیقا؟؟

بابالنگ دراز پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 18:26

خیلی برام اشاست نمیدون کجا خوندم این متن رو این برام جالب بود

عجب!!!

رهگذر پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:02 http://yeklahzehsokoot.blogsky.com

محشر بود..
پر از احساس
پر از غم
معرکه بود

اوووو این همه
دست شاعرش درد نکنه

نرگس شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 http://nbeheshti.persianblog.ir/

سلام عزیزم
ان شا الله که خوبی
این دوست منو اگه دیدی از جانب من وکیلی یه نیشگون آبدار ازش بگیری
خیلی بی وفا شده

سلام عزیز
والا دل منم خونه از دستش
همه امیدم اینه این هفته امتحانشو بده یکم اوضاع تغییر کنه
ماموریت انجام میشه حتما قربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد