حالم خوبه

این یکی با کنایه بهم میگن شاد نیستی ... یکی دیگه نگران میشه که صدیقه افسرده شده ببینید چشه ... اون یکی می گه غلط نکنم عاشق شده ... همه تو ذهنشون ماجرا می سازن ... کسی از من نمیپرسه ... هیچ کس به من نمی گه چرا این روزا ترجیحت تنهاییه؟ ... چرا با هر حرف کوچیکی گریه ت می گیره؟ ... چرا این قدر زود عصبی میشی؟ ... هیچ کس از من نمی پرسه چرا .... ؟

گاهی آدم میتونه توو یه خانواده پرجمعیت و یه گروه دوستی بزرگ احساس تنهایی کنه ... احساس کنه هیچ کسو نداره جز خدا ...

گاهی آدم میتونه خسته باشه، دلگیر باشه، بی حوصله باشه ... بدون دلیل ...

گاهی آدم میتونه دلیل همه اینا رو بدونه و به کسی نگه ...

مثل همیشه سکوت رو بیشتر از حرف زدن دوست دارم ...


+احساس میکنم تمام "گاهی" هایی که نوشتم گذشته ...