چرا فکر کردی تنهایی من مثل یه گلیم پاخوردهست که توی مطبخ هر خونهای میشه پهناش کرد؟ تنهایی من رنگ و بوی دیوار و پنجره و گلیم خونهی خودم رو داره. نمیدونم اینا چند میارزه! ولی تنهایی من مثل تنهایی هر کس دیگهای محترمه.
اندی: میدونی مکزیکیها در مورد اقیانوس آرام چی میگن؟
رِد: نـه.
انـدی: میگن هیچ گذشتهای نداره. این دقیقن همون جایـیه که من مـیخوام زندگی کنم. یه جای گرم بدون هـیچ خاطره ای
The Shawshank Redemption
من: چرا اینقدر شهر شلوغه؟ کلا بلوار امینو بستن؟ چه خبر شده؟
مامان: وا مگه خبر نداری! ضریح امام حسین که داشتن می ساختن کامل شده چند روزی گذاشتن برا زیارتش... ۳ هفته س شهر همین شکلیه. تو نبودی ندیدی!!!
من: یکی به من بگه دقیقا زیارت چی؟؟؟؟؟ پول دارن جمع میکنن دیگه؟؟!! :|
قضاوت با شما.
والت : فکر میکردم از بلندی میترسی؟
تراویس : از بلندی نمی ترسم ... از سقوط می ترسم!
( پاریس ، تگزاس - ویم وندرس )
درباریان : بفرمائید، خوش آمدید قربان، . قدم رنجه فرمودید ..... ای همه قربانتان ای کاش امشب را هم میماندید، .... چقدر این روزهای خوش زود به پایان رسید، آقایان بگریید .......
آقا محمد خان : ما باید گریه کنیم به حالِ این مُلک، ما که از همه چیز و همه کس دل بریدیم، شما هم به هیچکس دل نبندید. بترسید، از مالی که به زور ستانده شود، بترسید، از خونی که به ناحق ریخته شود، بترسید، از آهی که از ته دل کشیده شود، خداوند این سرزمین را از ظلم و ستم و جهل و فریبکاری و خرافات محفوظ بدارد ........
______________________________________________
دیالوگی ماندگار از سریال قهوه تلخ
کارگردان : مهران مدیری
نویسنده ها : امیر مهدی ژوله - خشایار الوند