دست هایش را کوک کرده بودند
تا ماشه ها را
بچکاند
پاهایش را کوک کرده بودند
... تا به هر سویی
قدم بردارد
در میدان های جنگ شلیک ها کرد
حماسه ها آفرید
در واپسین
نبردها
به سوی امتدادی که مرز نام داشت,قدم ها برداشت
پاهای کوکی اش بروی مین
ها رفتند
دست های کوکی اش دیگر بر ماشه ها حاکم نبودند
به سوی کسانی که دستور
میدادند
فریاد زد
اما فهمید لب هایش نیز کوکی هستند
کوک شده بودند
که
همیشه سکوت کنند
"علی رسولی"
زیبا بود...
برایت سالی سرشار از زیبایی طراوت و امید خواستارم
ممنونم. و همچنین برای شما
قشنگ بود میرسبز عزیز تر زجان من .
به به سهراب خان خودمون
خوش اومدی رفیق
سلام ایمیلی که برات گذاشته بودم به دستت رسید ؟ خوندیش؟
سلام
بله خوندم. در اولین فرصت جواب خواهم داد.
قشنگ بود دوستم
مشتاق دیدارت دوستم
حماسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سکوت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حماسه توی سکوت خلاصه نمیشه فک کنم...
امروز برای حماسه باید کوکی باشی اگه غیر از این باشی هر چی هم بگی حماسه نمیشه میشه فتنه. میشی ابزار...
رهگذر عزیز من برا اینکه اینجا بتونی حاسه بیافرینی باید اجازه بدی کوکت کنن...