مصادف با بهمن 57 یه چیزی شبیه به اسب تروی وارد کشور شد که اسمشو گذاشتن انقلاب. یه سری تحول ایجاد کرد و چون سازنده های این اسب خیلی خوب ملت رو می شناختن تونستن خیلی خوب و ساده اهدافشون رو پیش ببرن و مردم رو راضی نگه دارن. هر روز و هر روز یه اتفاق عجیب یه شخص عجیب از این اسب پیاده شد، پیاده شد و خودشو نسبت داد به انقلاب، انقلابی که هنوز اسمش و آرمان هاش برای ملت مقدس بود، آره مقدس بود پس خیلی چیزها رو حاضر بودن بپذیرن خیلی سختی ها رو تحمل کنن فقط به خاطر حفظ انقلابشون.
الان 34 سال از اون انقلاب می گذره. من یه نسل سومی ام. 11 سال از انقلاب کوچیک ترم. من امروز خستم از خیلی چیزا، از اینکه هیچ کدوم از چیزایی که میشنوم رو نمی تونم ببینم. میگن انقلاب شد تا اسلام حفط بشه ولی هر چی می گردم نشونه ای از اسلام در دستاوردهای این انقلاب نمی بینم. میگن انقلاب کردیم تا تو آزادتر و راحت تر بتونی تو جامعه رشد کنی، ولی من هر روز تو این جامعه تحقیر می شم، هر روز به یه شکل جدید، خیلی بدتر و سخت تر از روزای پیش. میگن انقلاب کردیم تا مملکتمون دست خودمون باشه خودمون هم آقای خودمون باشیم هم نوکر خودمون، ولی الان حتی توان نوکری هم نداریم چه برسه به آقایی. میگن انقلاب کردیم که پیشرفت کنیم، سری تو سرا در بیاریم ولی هر زور بیشتر غرق شدیم تو جهان سوم.
خیلی حرفا میزنن که من هیچ کدومو نمی بینم.
من نسل سومی به همون اندازه ای انقلاب 57 رو ضروری می دونستم ازشکل ادامه راه ناراضیم. هیچی این ایرانو در شانش نمی بینم ولی حس می کنم ایران قبل از 57 در شان همون روزامون بوده (شایدم اشتباه میکنم!). من ناراضیم ولی کسی رو مقصر نمی دونم. مقصر منم. منی که وقتی یه اتفاق ناصحیح یه جو نادرست رو می بینم از ترس جونم، خانوادم، تحصیلم و موقعیتم ترجیح میدم سکوت کنم.
من مقصرم بابت همه چی. از خودم از مردمم از نسل های بعد عذر می خوام که اینقدر ترسو و بز دل بودم...
ولی من عاشق ایرانم هستم.
فقط همین
قم- 12 بهمن 1391
من هم متاسفم و شرمنده از خودم به خاطر همه کارهایی که باید می کردم و نکردم ....به خاطر اون که فکر می کردم کسان دیگری هستند که جای من باشند و فریاد بزنن و اعتراض کنن ...به خاطر اون که فکر کردم این جان من خیلی بیشتر از جان همه اونهایی که به خاطر هدفشون ایستادن ارزش داره ...منتهی بر خلاف تو فکر می کنم لیاقت ما همینه ...چرا فکر می کنیم لیاقت بهتر از این رو داریم ...به خاطر تاریخمون ....؟؟؟؟
(راستی اخرش رو خوب اومدی عین نامه های سیاسی شده خصوصا قم بودنش خیلی باحال ترش کرده )
متنفرم از اینکه بخام به تاریخمون بنازم... من الان فکر نمیکنم لایق بهتر از این هستم چون برای بهتر از این تلاشی نکردم... ولی میشد یا بهتر بگم مبتونستیم همه چیو خیلی بهتر از اینی که هست بسازیم... ما تاریخ سازای خوبی نیستیم الف جان
سلام عزیزم
آره واقعا راست میگی انقدر هممون خود سانسوری کردیم که یادمون رفته خود واقعی مون کدومه
ما همه بچه های مریض یه جامعه ی مریضیم
قبلا هم گفتم رفیق
:
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ،
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
از ماست که بر ماست...
درست میگی عزیز
تک تکمون از ترس ی چوب گرفتیم و میزنیم تو سر خودمون. بدتر نوع ترسمونه، ترس از شکم......
به به
عزیز خودم... خسته نباشی
اره ما به خاطر ترس از زندگیمون از زندگیمون دست کشیدیم
میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه
ولنتاین و اسپندارمذگان برشما مبارک
دوستتون دارم[بوسه][گل][قلب]
منم به همون اندازه مثل تو کشورم رو دوست دارم ولی ناراضی از خیلی چیزا که گفته نشدو سانسور موند از اینکه تو کشورم یه چیزی شبیه هیتروتاپی اتفاق افتاده که خیلی چیزا سرجای خودش نیست ونمیدونم خیلی از چیزایی که دارم حق من هست که داشته باشم یا نه..
وشرمنده ازشهدای کشورم از خون جوانای هم سن وسال خودم که خیلی قشنگتر از من نشون دادن؛ وطن دوستت دارم. یعنی چی...
با سلام اینی که گفتی هیچ کدوم از چیزایی که میشنوم رو نمی تونم ببینم این گفته خیلی بده آدم باید نظر مخالف رو بشنوه اگه مخالف بود انتقاد کنه و اگه نظرش مخالف نظر اکثریت بود تحمل کنه اینی که گفتی هر چی می گردم نشونه ای از اسلام در دستاوردهای این انقلاب نمی بینم. نظر غیر منصفانه ایه بعد از انقلاب خیلی جاها نتونستنداسلام رو پیاده کنند اما شما به علت کمی سن بودن وکمبود اطلاعات باید از پدرت بپرسی که با انقلاب بود که مغازه های عرق فروشی بسته شد بعد از انقلاب بود که مغازه های آرایشگاه زنانه که توسط مردان اداره می شد بسته شد بعد از انقلاب بود که ... اینی که گفتی میگن انقلاب کردیم تا تو آزادتر و راحت تر بتونی تو جامعه رشد کنی، ولی من هر روز تو این جامعه تحقیر می شم اگه با ذکر مصداق و دلیل بگی من راحت تر میتونم بهت اطلاعات بدم و اطلاعاتت رو کامل کنم منظورت آزادی جنسیه؟آزادی بیانه ؟آزادی گفتاره؟آزادادیه مطبوعاته ؟اینی که گفتی الان حتی توان نوکری هم نداریم چه برسه به آقایی. منظورت اصلا مشخص نیست یه حرف کلیه که راستیتش من نمیفهمم یعنی چی توضیح بدی بهتره اینی که گفتی هر زور بیشتر غرق شدیم تو جهان سوم. درقبال هشتم شدن کشورمون در ساخت و پرتاب ماهواره به فضا و مرکز تحقیقات شبیه سازی رویان و هفدهمین قدرت برتر اقتصادی جهان شدن(طبق آمارهای کشورهای غربی)در مورد هشتمین کشور در دانش هسته ای شدن درمورد ساخت ناو ها وناو شکنها وموشک هایی که اسراییل رو در جنگهای 33روزه و22روزه در لبنان و فلسطین شکست دادچی میگی ؟اینی که گفتی حس می کنم ایران قبل از 57 در شان همون روزامون بوده معلوم می شه قطعا شعار اون روزهای ایرانیها رو یادت نیست که پدران ما میگفتن آمریکا موشک میسازه ایران آفتابه سازه درهمه این موارد میتونیم باهم صحبت کنیم در مجموع بعضی از حرف هایی که زدی درست بود بعضی هم به علت کمی اطلاعات غلط بود ما نسل سومی ها باید یاد بگیریم به همه چیز به دید منصفانه نگاه کنیم حرفی که میزنیم اینقدر محکم و منطقی باشه که کسی نتونه توش خدشه ای بکنه اگه تحریک شدم که جواب بعضی از شبهات ذهنتو بدم به این خاطر بود که هم احساس کردم آدم پاکی هستی و باقصد وغرض ننوشتی هم آدم منطقی هستی وهم احساس کردم بد جوری توی یاس و نامیدی در اثر اطلاعات غلط گیر افتادی این جواب ها ناشی از حس انسان دوستی بود که دوست نداشتم اینقدر در یاس و اطلاعات غلط باقی بمونی اگه سوالی داشتی بلد باشم جواب میدمshirinabadi0919@gmail.com
سلام
اول خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و نوشته های منو مطالعه فرمودید.
میگید مغازه های عرق فروشی بسته شد اما آیا واقعا عرق خوری هم کم شد؟ فحشا کم شد؟ یا فقط از ظاهر جامعه رفت در بطن و باطنش تا از درون هویت و موجودیتمون رو بپوسونه؟؟؟ من و عده ای دخترای ایرانی که تعدادشون هم کم نیست آزادی می خواهیم ولی نه اونی که در ذهن شماس، اینجا ما به اندازه ی یک انسان حق زندگی نداریم اینو اگه خودتون درک نکرده باشید توضیحات من بی فایده س. در مورد پیشرفت های علمی ، پیشرفتی که اثرش تو زندگی مردم جامعه دیده نشه به نطر شما ارزشی داره. انرژی هسته ای که مردم در کنارش عر روز گرسنه و گرسنه تر بشن ارزشی داره واقعا؟؟؟؟
من به عنوان یه نسل سومی معترضم، انتقاد دارم به خیلی چیزا. این خیلی بده که شما هر منتقد و معترضی رو ناآگاه خطاب میکنید. هر کس که مخالف شما بود در اطلاعات غلطه؟؟؟ فقط چیزایی که شما باور دارین درسته؟؟؟ من با این منطق مشکل دارم...
1-اگه دوست داری بگو شما چه آزادی می خواهی و اعتقاد داری که اون آزادی رو نداری تا حرفها از ابهام در بیاد بتونیم مستند و منطقی با هم گپ بزنیم ؟
2-عزیزم من که نگفتم پشرفتهای عظیم علمی موشکی ماهواره ای هسته ای و... ارزش داره که شما در جواب فرمودی این پیشرفتها ارزش نداره من که نگفتم در کنار انرژی هسته ای مردم گرسنه تر می شن یا نمیشن بلکه من درجواب فرموده شما که گفته بودی : (میگن انقلاب کردیم که پیشرفت کنیم، سری تو سرا در بیاریم ولی هر زور بیشتر غرق شدیم تو جهان سوم.)گفتم با این همه پیشرفت چه با ارزش چه بی ارزش این حرف شما شاید غیر منصفانه باشه که ما هر روز بیشتر غرق شدیم در جهان سوم
نظرت چیه ؟
سلام
میدونی یکی از حسرتای زندگی من چیه؟! اینکه بتونم تو خیابون دوچرخه سواری کنم! بتونم تو پارک ورزش کنم صبحا توو پارک بدوم... (برا هیچ کدوم از اینا از اعتقاداتم نمیگذرم) اینا خیلی موارد کوچیکین اما کم نیستن آرزو هایی که نیتونی بهشون برسی. چون این مملکت اسم اسلامو یدک میکشه که به نظر من بزرگترین خیانت به اسلام و شیعه تو این دوره س. من به عنوان یه دختر تا بخوای میتونم برات بگم و از پسرا هم کم نشنیدم...
سلام امیدوارم که تعطیلات بهت خوش گذشته باشه .
من هم بچه تهرانم و هم حدود بیست سال تو قم زندگی کردم بنا براین میتونم درکت کنم شاید تنها کسی که بتونه تو رو بفهمه من باشم بذار اینو بهت بگم که تمام این خواسته هات الان قابل تحقق هست و این حکومت جلوی اونو نگرفته صبح زود بیا توی پارک های تهران همه دخترها دارن ورزش می کنن بازی می کنن ومی دوند الان من برای عید اومدم بابلسر اونجا براحتی دخترها رو دیدم که دوچرخه سواری میکردند و هیچ کسی باهاشون کاری نداشت اما دو نکته رو دقت داشته باش :
یکی اینکه قم به علت شرایط و ساختار ونوع افرادی که توش زندگی میکنن شرایط خاص خودش رو داره (به غلط یا درست )واین شرایط فقط وفقط مختص به قمه و این شرایط رو توی جاهای دیگه نمی بینی
دومی اینکه ما در میان ملتی زندگی میکنیم که این ملت مانند تمام ملت ها به غلط یا درست هنجار ها و ارزش هایی داره که خیلی وقتها خود ما روحیه مقابله با این هنجارها رو نداریم و نمیخواهیم با ارزشهای یک ملت مبارزه کنیم ما نمیتوانیم از حکومت انتظار داشته باشیم که هنجار شکنی کند و با این هنجارها مخالفت کند از طرفی خدمتت عرض کردم که غالب خواسته هایی که به خاطرش سر خورده شدی مطالبی اند که دولت در مورد اون (در غیر قم ) خط قرمز نداره و تحقق پیدا کرده است
منتها یه جمله میگم قول بده امشب بهش خییییییییییییلی فکر کنی:
بعضی از ما از محدودیت رنج نمی بریم بلکه از احساس محدودیت رنج می بریم واین احساس محدودیت از خود محدودیت عذاب آورتر است
(با اینکه چند روزه با وبلاگت آشنا شدم اما احساس میکنم به مطالبت معتاد شدم چرا مطلب جدید نمی ذاری منتظرم)
سلام. به جملتون فکر کردم ولی هنوزم نظرم همون چیزیه که گفنم