برای آذربایجانم.....

روز قدس؟!
قدس من اینجاست . . . دو قدم آن طرفتر . . . کنار کودک زیر آوار. . .
قدس امسال من آذربایجان است . . .
قدس امسال من مادران گریان است . . .
قدس امسال من پدران داغدار است . . .

امسال نمی خواهم مشت بر دهان کسی بکوبم. . .
من دیگر برای کسی مرگ نمی خواهم . . .
بس است دیگر . . .
تا کی برای مردم جهان مرگ بفرستم؟
من امسال عزادارم. . .
قدس امسال من ایــــــــــــــــران است . . . 
 

------------------------------------------------------------------

بیل اش را تا نصفه با فشار پا در دل زمین فرو کرد
و با دستمال چروکیده عرق از پیشانی زدود
زیر لب به زبان شیرین ترکی مصیبت میخواند
و اشک میریخت ...
با زمینش حرف میزد
ای خاک وطنم
تو را دوست دارم
ابا و اجدادم قرنها
دلت را شکافتند
گندم کاشتند
سبز میشدی
خوشه میدادی
درو میکردند دانه های درشتی که از شیره جانت تزریق میکردند
و جماعتی از گرسنگان را سیر میکردی
ای زمین ...ای وطن کوچکم
دانه های سیب را در دلت میکاشتم
در بهاران شکوفه میدادی
و بوی عطرت تمام فضای ده را پر میکرد
به تو می بالیدم
چه زیبا و تنومند میشدند
در دلت ریشه های درخت سیب
و من در سایه شکوفه هایت
با چه ارامشی میخوابیدم
وقتی جعبه های سیب را میچیدم
هزار بار میبوسیدمت
و شکر خدا میکردم...
ای زمین چه شد ؟
نعره کشیدی ؟
دهان باز کردی ...
کودکان خودت را بلعیدی...
هرگز گرسنه و تشنه ات نگذاشتم
با تمام وجود نوازشت میکردم
دلم را سوزاندی...
نمی دانم ؟ من کوتاهی کردم... یا تو سرکشی
ولی با تمام درد دوباره می سازمت
تو وطن کوچک من هستی...
دوباره می سازمت... ای وطن


زهرا مقدم
نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:25

ا ی که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچکار
کارتون عالی بود حتی در حد یک شعر
دمتون گرم

شاعر قافیه های گم شده یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:45 http://theoristjournalist.blogfa.com/

و من به همه لهجه ها ... غمگینم ...
قدس من اینجاست ...
دو قدم ان طرفت تر ... درست جایی که کودکی میکرید ...
و زنی زجه میزند و کمر مردی خم شده از مصیبت ...
اری من به همه لهجه ها غمگینم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد