در هندوستان، شکارگران برای شکار میمون سوراخ کوچکی در نارگیل ایجاد می کنند، یک موز در آن می گذارند و زیر خاک پنهانش می کنند. میمون دستش را به داخل نارگیل می برد و به موز چنگ می اندازد، اما دیگر نمی تواند دستش را بیرون بکشد، چون مشتش از دهانه سوراخ خارج نمی شود. فقط به خاطر این که حاضر نیست میوه را رها کند. در این جا میمون درگیر یک جنگ ناممکن معطل می ماند و سرانجام شکار می شود.
همین ماجرا، دقیقا در زندگی ما هم رخ می دهد. ضرورت دستیابی به چیزهای مختلف در زندگی، ما را زندانی آن چیز ها می کند. در حقیقت متوجه نیستیم که از دست دادن بخشی از چیزی، بهتر است تا از دست دادن کل آن چیز.
در تله گرفتار می شویم، اما از چیزی که به دست آورده ایم دست نمی کشیم. خودمان را عاقل می دانیم، اما (از ته دل میگوییم) می دانیم که این رفتار یک جور حماقت است.
وب خوبی داری و خوب مینویس عسیسم
ممنونم عزیزم.