ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

من یه دختر وحشی ام

-اگه آدم گذاشت اهلیش کنن بفهمی نفهمی خودشو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه...   

-اهلی کردن یعنی چه؟   

معنیش.....یه جور ایجاد علاقه کردنه!!!  

 

روباه از اینکه اهلی شده بود ولی شازده کوچولو رو اهلی نکرده بود ناراحت نبود حتی کارش به گریه کردن هم رسیده بود اما بازم راضی بود، این انتخاب خودش بود به خواستش رسیده بود پس خوشحال بود. شازده کوچولو هم راضی بود با خواسته ی خودش یکی رو به خودش وابسته کرده بود. یه روباه داشت که فقط و فقط مال خودش بود حتی اگه بعد از این دیگه هیچ وقت نمی دیدش, همین براش کافی بود که یه جایی تو این جهان یه روباه همیشه به یاد اون زندگی می کنه به یاد اون زندس همه چی اونو میاره تو خاطرش. 

 

من یه دختر وحشی ام! یادته؟ خودت بهم گفتی ذاتا وحشی ام... آره درست گفته بودی.

من هنوزم همون دختر وحشی قبلیم، اهلی نشدم و هیج وقت نخواستم کسی رو اهلی کنم.   

        امضا

     یه دختر وحشی

تلقین

 این روزها که می گذرد

                            شادم

این روزها که می گذرد

                               شادم

                                    که می گذرد

                                                    این روز ها

                           شادم

                                 که می گذرد....  

جناب وزیر می فرمایند.....

خوب جناب وزیر زودتر می فرمودین این همه وقت نمی ذاشتیم درس بخونیم برا کنکور. باز خدارو شکر که اول دانشجو شدیم بعد فتنه کردیم!!!!


وزیر علوم: کسانی که به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه را ندارند.

کامران دانشجو، وزیر علوم ایران گفت: « کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبری در نمازجمعه تیرماه همان سال همچنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند.»

ادامه مطلب ...

نارگیل

در هندوستان، شکارگران برای شکار میمون سوراخ کوچکی در نارگیل ایجاد می کنند، یک موز در آن می گذارند و زیر خاک پنهانش می کنند. میمون دستش را به داخل نارگیل می برد و به موز چنگ می اندازد، اما دیگر نمی تواند دستش را بیرون بکشد، چون مشتش از دهانه سوراخ خارج نمی شود. فقط به خاطر این که حاضر نیست میوه را رها کند. در این جا میمون درگیر یک جنگ ناممکن معطل می ماند و سرانجام شکار می شود.

همین ماجرا، دقیقا در زندگی ما هم رخ می دهد. ضرورت دستیابی به چیزهای مختلف در زندگی، ما را زندانی آن چیز ها می کند. در حقیقت متوجه نیستیم که از دست دادن بخشی از چیزی، بهتر است تا از دست دادن کل آن چیز.

در تله گرفتار می شویم، اما از چیزی که به دست آورده ایم دست نمی کشیم. خودمان را عاقل می دانیم، اما (از ته دل میگوییم) می دانیم که این رفتار یک جور حماقت است.

ای کاش به جای سوگواری و گریه بر شهادت و مظلومیت حسین و اسارت خاندانش ما هر سال بر مرگ وجهالت خود و اسارت زندگی و اندیشه مان , در بند سنتهای انحرافی و عقاید جاهلانه مان محافل سوگواری و سینه زنی و زنجیرزنی تشکیل می دادیم !

دکتر علی شریعتی / آثار گونه گون / ص 217