ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

اگه یه روزی قاتل شدم تعجب نکنید !!!

چی ؟؟؟! عصبانیت نداره ؟؟؟ معلومه که داره.

وقتی که از 10 روز قبل به پیشنهاد خودِ مثلا استادش امروزو برای ملاقات و ویرایش نهایی قبل از صحافی انتخاب شده. 

وقتی روز قبل برای محکم کاری و یادآوری تماس گرفتم.

وقتی میدونه تهران اومدن در شرایط حاضر برام راحت نیست. 

وقتی اصرار داشتم ساعت دقیق برای قرار پیشنهاد کنه و با اطمینان میگه همه ی روز وقت داره و هر وقت خواستم میتونم ببینمش.

وقتی شب برای کامل بودن همه ی ریزه کاریا ساعت 3 خوابیدم و صبح از استرس دیر رسیدن ساعت 7 بیدار شدم. 

وقتی همه ی چند ساعت راه تا دانشگاه رو با ترس از دیر رسیدن پیش رفتم. 

وقتی رسیدم و دیدم جلسه دارن و وقتشون آزاد نیست!!! 

وقتی از حمل لب تاپ کمر و شونه م تیر میکشید. 

وقتی یک ساعت و نیم منتظر شدم تا دیدمش. 

و وقتی بهم گفت فعلا فایلتو ایمیل کن تا مطالعه کنم هفته دیگه میتونی بیای تا اصلاحات نهایی رو بگم. میگم ینی نمیشد از خونه ایمیل کنم؟ ای کاش این لحظه لبخند نمیزد. دیگه حرفی نزدم چون بی شک چیزایی رو میگفتم که هنوز گفتنش برای من و شنیدنش برای اون زوده. فایل رو فرستادم. لب تاپو خاموش کردم و بی حرف زدم بیرون. تو راه به پسری که به روش پسرای دهه شصت دنبال جذب دختر بود حمله کردم و هدفون گذاشتم و با صدای بلند موزیک گوش دادم آواز خوندم و تاسف خوردم ...


+ تو همه ی این سال های زندگیم زیاد نیستن آدمایی که به خاطر اینکه آزارم دادن نمیبخشمشون (کمتر از انگشتای یک دست) ولی بی شک ایشون در راس این دسته قرار داره. 

+ ای کاش میدونست چقدر از دیدن خودش و اون دانشکده متنفرم.

+ قبلا هم گفتم "بهترین چیزی که تو این دانشگاه یاد میگیرم اینه که در آینده چطوری نباشم!" 


نظرات 5 + ارسال نظر
امید رضایی هنجنی پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:00 http://delbarg.blog.ir/

چرا نکشتیش؟ واقعا چرا؟
یه سری آدمای ابله هستن مثه ایشون ک نفس کشیدنشون، سوهان روح آرامش اطرافیانشونه!
من یه مدت یه مشکلی برای بیمه م پیش اومده بود ک تقریبا هر سری ک میرفتم با یه حالی شبیه این حال تو برمیگشتم چون هر دفه تماس میگرفتم میگفتن حضوری بیا بعد ک میرفتم مثلا میگفتن کارتون هفته دیگه انجام میشه! اصن یه عده شدید نفهمن.
خلاصه من که اصن تعجب نمیکنم اگه قاتل شدی همکارم خواستی بگو!

صب کن کارم باهاش تموم شه. نمره مو رد کنه... قول میدم انتقام همه همکلاسیا و هم دانشکده ای هامو بگیرم ازش ...
ارتباط باکسی مثل کارمندای شرکت بیمه خیلی با ارتباط با استادی که دوسال رو باهاش گذروندی متفاوته !!!

ریحانه پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 22:02 http://ourmemoryofschool.mihanblog.com/

آروم باش صدیقه حونی یه لیوان اب بخور
این اینجوری عصبانی شدنا تو خانواده شما ارثیه؟آخه مهسام این جوری عصبانی میشه
ولی خداییش حق داری از دستش ناراحت شی
از اون استاد بی شخصیتا بوده


خیلیییییییییییییی. الان ارومم

طـ ـودی جمعه 14 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 23:34 http://b-namoneshon.blogsky.com/

عصبانی باش!!! و به عصبانیتت ادامه بده!!!
بعضی وقتا باید عصبانی باشی!! و کوتاه هم نیای از عصبانی بودنت!

گاهی احترام به یه عده نهایت بی احترامی میشه به خودت !!!

طـ ـودی شنبه 15 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 13:57 http://b-namoneshon.blogsky.com/

آرره دقیقــــا!!!

سهیلا الف سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:13 http://Babybook.blog.ir

وقتی به کسی زیاد از اندازه حس بدی داری یعنی داری بیش از اندازه بیش از اندازه بهش فکر میکنی
بنابراین باید کمتر فکر کنی تا آروم تر بشی
اینجوری تو فکرت اون فرد میمیره
واین یعنی آرامش تو...

منم بیشتر اوقات و درمورد اکثریت ادمای آزار دهنده همینکارو میکنم. ولی گاهی اجبار داری برای بعضی مرودات.
ایشون تو فکر من از اول هم زنده نبودن شکرخدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد