ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

بازی زندگی

آتاری، میکرو، سگا، پلی استیشن، ایکس باکس ...

هزار مدل ابزار بازی وجود داره و هزارها هزار بازی ؛ اما همه تو یک چیز مشترکن. همه شون یه گوشه ای از قصه ی زندگی ما آدمای دنیا رو بازگو میکنن. همه شون مدام بهت میگن لذت و معنای زندگی تو جنگیدن و پیش رفتن و امتیاز گرفتنه. همه شون میگن که همیشه غول مرحله ی بعدی بزرگتره، گاهی شریک لازم داری برای کشتنش و گذشتن ازش، گاهی ابزار ویژه نیاز داری ولی همیشه یه راهی هست برای گذشتن، همیشه هست ...





+ قصد داشتم مثل امروزی بیام اینجا, با خوشحالی لینک بدم این پست و بنویسم که شد, بازم شد همونی که میخواستم..... ولی اینبار نشد که بشه! نشد.... 

بازم شکر 

هر وقت زیادی احساس خوشبختی و شادی میکنم یه بعدی از وجودم نگران میشه, نکنه غم تو اتاق کناری بیدار شه از خواب, نکنه عمر خوشحالی هامون کوتاه باشه، یا اصلا نکنه چشممون کنن!!!!


+خدایا شکرت.

+ میدونم که دائما یکسان نماند حال دوران، چه موقع شادی چه غم!

+میخوام بیشتر از خوبی ها بگم, از روشنایی ها, از شادی ها... 

[:شادی]

مثل حس حضور دستان مهربان خدا ....

مثل حس وجود آدمایی با قلبی به وسعت دریا.... 

مثل حس نزدیک شدن به یک آرزو.... 

مثل حس خوب ساختن....

مثل حس خوب داشتن.... 

مثل حس خوب زندگی کنار تو.... 


+ اتفاق های خوبی در حال وقوع هستن.


به همین بد مزگی!

امروز همزمان با نم نم بارون خورشید خانم هم داشت میتابید. کامل و قوی و دوست داشتنی. رفتم تو حیاط و دنبال رنگین کمون گشتم. همه طرف، همه جا، پایین و بالای آسمون رو گشتم ولی نبود که نبود!!! 

گاهی هم اینطوری میشه دیگه، همه توجیه های علمی و تجربی میگن باید باشه و  اویی که مدت هاست منتظر و بی تاب دیدارشی با یک نبودن ساده همه رو نقش بر آب میکنه! به همین سادگی، به همین بد مززززگی!