ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت


به خودت مگیر شیشه ی پنجره

تمیزت میکنن

که کوه را بی لکه ببینند

و آسمان را بی چرک

به خودت مگیر شیشه...

تمیزت میکنند

که دیده نشوی


ای کاش...

ای کاش آدمی وطنش را 

مثل بنفشه ها 

در جعبه های خاک 

یک روز می توانست 

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست;

در روشنای باران 

در آفتاب پاک! 

 

شفیعی کدکن

من هرگز نمی نالم!   

قرنها نالیدن بس است...  

می خواهم فریاد بزنم   

اگر نتوانستم  سکوت می کنم.... 

خاموش مردن بهتر از نالیدن است

کوک کن ساعت خویش

اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش !
که مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب

ادامه مطلب ...

زن ایرانی

سرزمینم خاک افسونگر دل خاورمیانه
نام تو تاریخ تو مردان کویت جاودانه
من زن ایرانی ام ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم طفلی از آبستن تو
من زن ایرانی ام همسایه و هم نسل شیرین
خواهر تهمینه و هم قصه ی پوران و پروین
من زن ایرانی ام اهل تمدن
زاده پارس مثل دریا می‌خروشم
من خلیج‌ام تا ابد فارس
من زن ایرانی ام یک چشمه شرم ناب دارم
قد صدها سد سیوند پشت چشمم آب دارم
من زن ایرانیم می سازمت با خشت جانم
میزنم تا سقف تو صدها ستون با استخوانم
من زن ایرانی ام ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم طفلی از آبستن تو

هیلا صدیقی