شلوغ بازیای یلدا خیلی خوبه... اینکه این همه آدم هستن هنوز که میشه این همه کنارشون خوش باشی، اینکه پدر و مادر و پدر بزرگ و مادربزرگی هستن که میشه زیر سایه شون نفس کشید هر روز سال رو تحویل کرد، اینکه خواهرها و برادرایی هستن که میشه هم دل و همراه هم روزای خوب و بد رو گذروند، اینکه همسر و بچه ای هستن که میشه کنارشون خوشبخت تر بود و زندگی رو قشنگ تر ادامه داد.
یلدا خیلی خوبه، همین که همه ی این اتفاقات خوب رو به آدم یادآوری میکنه یعنی یلدا خیلی خوبه.
+از وقتی که یه عده از نزدیکانم از زندگیم بیرون رفتن قدر بقیه رو خیلی بیشتر میدونم.
+ببخشید که گاهی بی حوصلگی هامو میارم واسه تو ایران دختم.
+:)
اونقدر بی حوصله م که حد نداره
صدای ماشین شهرداری میاد که آویزون سطلای محوطه شده... کاشکی منم میبردن واسه بازیافت... شاید صدیقه ی بعدی یکم به درد بخور تر و بهتر میشد...
امروز، سی و یکم مرداد ماه یک هزار و سیصد و نود و پنج، یک پایان و یک شروع برای روزهای پیش رو...
برگی جدید از دفتر زندگی
الهی به امید تو
تو طالع زن متولد آبان نوشته که دوست دارن مرد به دنیا اومده بودن و همیشه از این بابت حسرت میخورن!
.
گاهی اوقات، مثل امشب، دوست دارم وقتی ساعت از نیمه شب گذشت پای پیاده از خونه برم بیرون و تا صبح قدم بزنم و با خودم حرف بزنم و بغض کنم و گریه کنم و فکر کنم و سبک بشم وبرم و برم و برم تا برسم به ته دنیا ... حیف ! قدم زدن تنها تو شب همیشه حسرت میمونه برای من و امثال من!!!
+عیدتون مبارک