میخواستم یه چیزی شبیه انشا بنویسم، یه چیزی تو مایه های انشاهای دوران مدرسه از اولین تحویل سالی که کنار مامان و آقاجون یه نفر دیگه رو هم داشتم، اولین تحویل سالی که کاملا بیدار بودم و سرحال و مشغول بازی و خوشگذرونیِ دورهمی. میخواستم از عید دیدنی هامون بنویسم که بیشتر از قبل احساس میکردم حتما لازمه انجام بشه و از عیدی های خوب و دلچسبی که گرفتیم.
از مسافرت شیرازمون بنویسم، که چقدر شیراز رو دوست داشتم تو این سفر و چقـــــدر مردم شیراز رو دوست تر داشتم. میخواستم بگم یه عالمه احساس غرور کردم وقتی رفتم تخت جمشید و چقدر غصه خوردم وقتی دیدم خودمون این سرمایه و امضای ملی رو نابود کردیم. به این فکر کردم اگه سرستون ها و بقیه ی تخت جمشید هم هنوز سرجاشون بودن چـــــــــــی میدیدیم اینجا و چقـــــــدر بیشتر کیفور میشدیم.
میخواستم از یه نوروز و تعطیلات عالی بنویسم، از روزهایی که یقینا بهتر از نوروزهای قبلی و شاید بهتر از بعدی ها بود.
+سال نو مبارک.
+ دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور ...
سلام
چقدر خوب که نوروز زیبا و خوبی داشتین...امیدوارم تمام روزهاتون نوروز باشه به همین زیبایی...
سلامت و شاد باشید
سلام
ممنونم
شماهم
تازه میخواستی بگی؟!!
اره دیگه حال شما در وصف نگنجد
ینی گفتم؟
شیراز فوق العاده س..
حافظیه..
نارنجستان..
شاه چراغ..
اردیبهشتا بوی بهارنارنج می پیچه..به..به..
برای من اومد رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
اره واقعا همینطوره ...
من عاشق نارجستان قوام شدم
عروس خانم سال نو مبارک.
ان شاالله سالی پر از خیر وبرکت و سلامتی داشته باشی و در کنار همسر گرامی بهترین لحظه ها رو تجربه کنی.
ممنونم
سال نو شما هم مبارک ساجده عزیز
خب پس چرا نگفتی؟
نگفتم ینی هنو؟؟؟