ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

سرسره ی آسمان

صف بسته بودند ...

با شوق پشت سر آخرین نفر ایستادم ...

چشم از خنده ی بچه ها برنمیداشتم ...

نفرات پیش رو را میشمردم تا کم شوند ...

لحظه شماری کردم برای رسیدن ...

رسیدم ...

به من اجازه ی بازی ندادند ...

گفتند: "زیادی بزرگ شدی" ...

اشک ریختم، پا کوبیدم، التماس کردم ...

"نمی خوام بزرگ باشم"

من از بزرگ شدن میترسم خدا ...

مرا ببر به مهمانی رنگین کمان ...

بگذار کودکی هایم سرسره بازی کند ...



+امروز هوای شهرم رنگین کمانی بود ... :)



نظرات 5 + ارسال نظر
رهگذر چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 00:33

دل آرام چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:26 http://delaramam.blogsky.com

تو دلت رنگین کمانه دختر

طاها جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 00:07 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام

رنگین کمان را حتا دیگر در خواب هم نمیبینم...خوش به سعادتان
اما در عوض خوب بزرگ شدن را می بینم و گرفتارش شدم.

زندگیتان پر از کودکی های رنگین کمانی
شاد باشید

سلام
هممون گرفتارش شدیم...
ممنونم

امید رضایی هنجنی دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 13:46 http://delbarg.blog.ir/

درستش اینه ک آدم هیچوقت بزرگ نشه
کودکی پر از صفات خوب و دوست داشتنیه و پر از چیزهای بدی ک نمیتونیم بلد باشیم

همه خوبی هاش یه طرف این اخری که گفتی یه چیز دیگه س

حسین... پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:57 http://hossain.blog.ir/

سلام
رنگین کمان سر سره ی دلهای کودکی ست ...
.................
زیبا بود
موفق باشید

سلام، خوش امدید
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد