ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

زندگی معمولی

سال سوم ابتدایی بودم، امتحان جمله نویسی داشتیم. همیشه یکی از سئوال ها، یه تعداد کلمه بود که باید باهاشون جمله میساختیم. یادمه یه بار یک کلمه اومده بود که هر چی فکر کردم جمله خاصی نتونستم باهاش بنویسم. آخرای وقت امتحان یه چیزی به ذهنم رسید نوشتم و برگه رو دادم. من یه جمله با رعایت اوصول نوشته بودم. اون کلمه خاص هم توش به کار رفته بود. ولی فک کنم یکم شکل جمله ی من غیر متعارف بود. معلمم روزی که برگه رو داد برام نوشته بود دیگه از این جمله ها نساز ولی نمره کامل رو بهم داده بود. یادم نیست کلمه چی بود. من نوشته بودم "من باید با ......... یک جمله بسازم." بعد از امتحان که خواهرام برگه مو دیدن کلی بهم خندیدن نه اینکه مسخره م کنن نه، به نظرشون جالب هم بود. اشتباه نکرده بودم، فقط مثل بقیه ننوشته بودم. اون موقع ها از خودم ناراحت بودم که چرا مثل بقیه بچه های کلاس نتونستم جمله بسازم ولی الان که بهش فکر میکنم ازش خوشم میاد.

آدما همیشه تو زندگیشون در مقابل یه کار غیر متعارف قرار میگیرن، اگر آدم بزرگ و عاقل باشن خودشونو ازش کنار میکشن تا راحت تر زندگی کنن، تا حرف و نگاه های اطرافیان رو از خودشون دور کنن، ولی شک دارم که راحتی و آسایش واقعی تو این همه عقل و منطق به خرج دادن باشه ... 

شاید زمان که بگذره ببینم بازم لازم بوده غیرمتعارف راه برم، ولی دیر باشه برای برگشت ... از دیر کردن می ترسم.

نظرات 8 + ارسال نظر
رهگذر دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:14 http://yeklahzehsokoot.blogsky.com/

وای چقد لذت بردم از جملت.جمله غیر متعارفت. بچه زرنگی بودی.خوشم اومد.
جملت یاد شازده کوچولو انداختم....
ادم بزرگا متعارف بودن رو دوست دارن نه بخاطر آسایششون بخاطر نگاه دیگران.

میبینی رهگذرم... فقط تو بچگی زرنگ بودم.... الان شدم یه ادم بزرگ محافظه کار
تو خوبی؟ کجا موندی پس!!!

وفیق پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 17:10 http://hayel.blogfa.com

نترس ...

هیچوقت دیر نیست ...

اینو یه کسی که تجربه کرده میگه نه کسی که مثلا خونده باشه ...

مرسی
امیدوارم...

دل آرام جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 00:48 http://delaramam.blogsky.com

چه خلاقانه... خیلی خوشم اومد از ابتکاری که داشتی


اون موقع ها یه کارایی میکردم.... خشک شد ذوقمون خواهر

بابالنگ دراز جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:43

به نظر من هم خیلی دیره تجربه دیگران هم در اکثر موارد یه تجربه مختص خود همون فرد و هیچ کارایی برای دیگران نداره .نظر بنده.

نظرتون محترم...
سرتون سلامت

مهسا پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 05:02 http://4dosttanha.mihan blog.com/

صدیقه یه سوال؟همه ی این متن هارو خودت از خودت مینویسی؟؟؟؟؟اه خیلی قشنگن جوجهالبته این کامنت برا اون پست بالا.ئیس

جااانم جوجه

♥مهسا♥ پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 18:35 http://4dosttanha.mihanblog.com/

<!-- start logo cod off http://4dosttanha.mihanblog.com/ --><p align="center"><p align="center"><a href="http://4dosttanha.mihanblog.com/" target="_blank"><img border="0" src="http://static.mihanblog.com//public/user_data/web_photo/457/1368396.jpg?4396" width="156" height="200" alt="✎خـاطـــــــرات مـدرســــــــــه ما 5 نـفـــــــــر✎"></a></p><!--finish logo cod off http://4dosttanha.mihanblog.com/ -->











لطفا اینو بزار تو وبت لوگوی وبمونه

چه با کلاسید شما...
ببخشید من لوگو نمیزارم ... دوست ندارم محیط وبم شلوغ باشه خاله جونی
لینگتون میکنم جوجه

فروردین پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 19:32 http://ashteroh.mihanblog.com/

چه جمله نامتعارف ِبا مزه‌ای :)

محبوبه دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 17:22

سلام. هنوزم نامتعارفی.کاملا معلومه وقتی میخوای برای به دست آوردن دل عزیزات متعارف بشی راضی نیستی! ولی چاره چیه؟

واقعا؟؟؟؟
تو همچین حسی از من داشتی؟ یه مثلا میشه بزنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد