آخرین دقایق آبان ... روزهایی که همیشه منتظر رسیدنشان هستم ... الان که فکرشو میکنم علاقه ی شدید من به پاییز و به خصوص به آبان نمی تونه به خاطر تقارن با روز تولدم باشه ... یه چیز بیشتری باید باشه ... یه اتفاق و حس قوی تری ... چیزی بیشتر از تولد عزیزانم ... چیزی که حتی این حال گرفته رو برام دوست داشتنی و خاستنی میکنه ... چیزی که باعث میشه با یه کوله سنگین با لرز از سرما بازم حاضر نشم سوار تاکسی شم ... بازم بخوام زیر بارون خیس بشم زیر بارو با چشم بسته راه برم ...
همیشه شنیدم که میگن زیر بارون آرزو کنی برآورده می شه ... از این که زیر بارون تو آرزوهام غرق میشم و نمیتونم یکیشونو انتخاب کنم خندم می گیره ... همیشه هم آخرش به خدا می گم هر چی خود صلاح میدونی (البته یواشکی حرف دلمو بهش میزنماااا) ...
انگار یه حس و حال غیر قابل وصف از این روزا و این هوا میگیرم که از فردا باید 11 ماه منتظر دوباره رسیدنشون باشم (مگه اینکه خلافش ثابت بشه) ... یه حس و حال خوب و خاستنی ... نه یه حال عاشقانه ی خفن، نه ... ولی نمی دونم جنس این حال چیه ... ولی فک کنم فقط مال من باشه ... خودِ خودِ خودم.
آهنگ دوسِت داشتم باصدای محسن چاووشی
سلام پس متولد ابانی من یک ماه بعد تو من عاشق پاییزم ابان و اذر قشنگترینن
اره.... آذر هم معمولا حس و حال نابی داره
تولدت مبارک پیشاپیش
حسو حالت موندنی حتی تو همه ی فصلا عزیزم
امید دارم آرزوی کسی هستی که آرزویش را داری بانوی آبان
انتخاب بهترین وبلاگ فصل پاییز وبلاگستان آغاز شد
شاید شما بهترین باشید...
پاراگراف ۲دقیقا همون چیزی بود که امروز من با خدا حرف میزدم!!
منم تمام سفارشامو دادم بعد گفتم البته هر جور صلاح میدونی
اره
میدونی یه جورایی براش حق انتخاب قائل میشیم...همچین بنده های خوب و متواضعی هستیم ما کلا
تولدت مبارک عزیزم
شاد باشی
ممنون خانم دکتر عزیزم