نیمه شب، در سکوت مطلق شب ادیبهشتی ام، تنها صدایی که به گوش می رسه صدای نوازش جاروی توست؛ جارویی که تلاش می کنه ظاهر شهر من رو تمیز کنه، همه جا رو پاک می کنه همه چیز از آلودگی و ناخالصی پاک می شه.
اما...
اما کاش...
ای کاش جارویی داشتی تا باطن فاسد و کپک زده ی شهرم رو هم پاک می کردی، کاش می تونستی، کاش می تونستم.
سلام
کاری نداره که. خوب برو نارنجی پوش بشو. تمیز کاریت هم که خوبه به کس نگم.
من میخوام باطن جامعه تمیز شه ...
باطن رو هم خوب میتونم تمیز کنم؟؟؟
خدارو شکر یه شغل برای بعد از فراغت از تحصیل دارم.
کاش میشد....