ایران دخت
ایران دخت

ایران دخت

مقایسه...

دختر آبت نبود نونت نبود درس خوندنت چی بود....؟؟؟!!! 

لیسانستو که گرفته بودی میموندی خونه تا لنگ ظهر میخابیدی. بعد میرفتی پای اینترنت یه گشتی تو فیس بوک، بلاگ، یاهو و... ناهارتو حاضر و آماده میخوردی اگه حوصله نداشتی یا اعصابت الکی خورد بود میتونستی  به خاطر غذا بهونه بگیری و احتمالا کسایی بودن که لوست کنن و نازتو بکشن. بعد میتونسی با خیال راحت کل بعدارظهرتو یا کتاب بخونی یا بری بیرون گشت و گذار شب که میشه هر وقت دلت میخاد یه محیط آروم داری که توش بخابی بری نت یا هر کار دیگه  که خاستی...


دختر آبت نبود نونت نبود درس خوندنت چی بود....؟؟؟!!! 

لیسانستو که گرفته بودی میموندی خونه تا لنگ ظهر میخابیدی. بعد میرفتی پای اینترنت یه گشتی تو فیس بوک، بلاگ، یاهو و... ناهارتو حاضر و آماده میخوردی اگه حوصله نداشتی یا اعصابت الکی خورد بود میتونستی  به خاطر غذا بهونه بگیری و احتمالا کسایی بودن که لوست کنن و نازتو بکشن. بعد میتونسی با خیال راحت کل بعدارظهرتو یا کتاب بخونی یا بری بیرون گشت و گذار شب که میشه هر وقت دلت میخاد یه محیط آروم داری که توش بخابی بری نت یا هر کار دیگه  که خاستی...

یه دفعه هم دیدی خدا زد پس کله ی یکی اومد سراغت شوهر کردی، خانم شدی، رفتی سر خونه و زندگیت... دیگه اونجا میتونی برا شوهرت غذا درست کنی تمام وقتتو بزاری غذاشو خوشگل کنی خودتو خوشگل کنی که وقتی میاد خونه همه خستگیش در بره از دیدن زن به این خوبی و خوشگلی و کدبانویی. . . 

این زندگیه تو داری آخه؟

صبح ساعت 6:00 بیدار شو بدو بدو آماده شو برو دانشگاه که به کلاس ساعت 8:00 دیر نرسی. سر ساعت 8:00 میرسی میبینی خبری نیست. حضرت استاد خرامان خرامان حدود8:15-8:20 تشریف میارن. دلت خوشه شدی دانشجوی ارشد شاید یکی یه کلمه بیشتر از اونی که قبلا بلد بودی بیاد یادت بده ولی هیهات!!!! خبری نیست اینا همونارم بلد نیستن آخه...

ساعت 5:00 میشه بالاخره کلاسا تموم میشه. حرکت میکنی به سمت خابگاه حدود ساعت7:00 میرسی تازه باید به این فکر کنی شام چی بخوری. میری سر یخچال یه تخم مرغ برمی داری نیمرو میکنی این میشه شامت. 

خسته و کوفته بعذ از 12 ساعت بیرون بودن میخای بخابی ولی بقیه که کلاس نداشتن میخان بیدار باشن تا 12:00-01:00 بالاخره از شدت سر درد نمیفهمی کی خابت میبره. هنوز نخابیده ساعت 6:00 و بیدار باش... روز از نو.

شما جای من، کدومش بهتر بود؟؟؟

نظرات 11 + ارسال نظر
سهراب شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:51

بهترین پست برای اینکه یک وبلاگ نویس ،به مخاطبش بگوید :« من یک دانشجوی کارشناسی ارشد هستم !»

مخاطب من میدونه که من یک دانشجو هستم...
این یه درد دل بود فقط!

عمو عماد یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:14 http://emad-milanloo.blogfa.com

سلام
به نظر من همیشه وضع موجود بهترین وضع ممکنه! البته به شرطی که خودت این وضع رو بوجود آورده باشی نه اینکه دیگران تورو به این روز انداخته باشن!!! مسلما هیچکس از وضع بوجود اومده فعلی راضی نیست! اینو گفتم که یه وقت سوء تفاهم نشه :)

درست میگی خان عمو. در مورد شخص من وضع موجود بهترین وضع ممکنه. خودم به وجودش آوردم پس خودمم تمومش میکنم.

همکلاسی ارشد دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:33

سلام جییگرم عاااااااالی بود
خوشم اومد کاش یه کم راجع به شرایط این قطعه از بهشت هم صحبت می کردی!!! که اینجا ایران نیست اینجا.....است
ولی می گم برا اینکه منو تو یه نسل رو پرورش بدیم که از خودمون بهتر باشن استادایی بهتر از استادای ما داشته باشن، فعلا باید از همین مسیر بگذریم
راستی یاسمن دلش برات تنگ شده!!!

سلام همکلاسی عزیزم
شرایط بهشت قابل بیان نیست عزیزم. یه جورایی ذکر مصیبته که حالشو نداشتم....
یاسمنو از طرف من ببوس. مواظبش باش...

همکلاسی ارشد دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:48

راستی رفیق یه چیزی


"هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ:
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود"

متاسفانه درست میگی...

ادل دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:52 http://www.can-do.blogfa.com

Ok جالب بوده.. اما خب خیلی آسمونی باید فکر کرد که الان بخوای با خونه نشستن کسی بیاد خواستگاری کنه از یه دختر.. جدأ حالا اگه مطلقا که نه اما کم بیش بیرون باشی وضع خراب تر از ایناست که مردی خواسته ی ازدواج داشته باشه..
به سن این چندین سال اخیر توو دخترها که مجرد هم هستن هنوز نگاهی انداختین؟؟ من که همین «صبح ساعت 6 بیدار شو بدو بدو آماده شو » رو حداقل برای حالای شما ترجیح می دم.

منم ترجیح میدم. ممنونم از شما ادل عزیز.

الف سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:27 http://www.alefsweb.blogsky.com

خودت که می دونی من اموزش عالی اینجا رو قبول ندارم و اموزش عالی کشورهای دیگه هم من رو قبول ندارن.(قضیه گربه و گوشت و از این حرف ها کشکه)..اما دارم به این نتیجه می رسم که بعد از دو سال فراغت از تحصیل امسال دفتر چه ارشد رو بگیرم البته ما که عین شما عمرا بتونیم روزانه تهران قبول شیم به خدا من به نیمه شبانه اش هم راضی ام ..اصلا تو خونه از این اون حرف هایی که گفتی خبری نیست در مورد قسمت تا لنگ ظهر باهات موافقم اما کسی نازت رو نمی کشه ...شوهرم که نیست می بینه که ..می ترسم امروز فردا بهم انگ ترشیدگی و تو خونه موندن بزنن ..بشین درست رو بخون ناشکری نکن ....از طرف یک دوست
در اینکه استادها هیچی بارشون نیست باهات موافقم ..اصلا همین ها من رو از درس خوندن سرد کردن
متقاعد شدی ...برو درست رو بخون بچه...فهمیدی قراره شیرینی بدی داری ننه من غریبم در میاری دلم بسوزه ازت شیرینی نخوام ..عمرا از حقم بگذرم ...شده بعد صد سال می گیرم ..دهه بچه پروو

متقاعد شدم برای درس خوندن. دیگه میرم میشینم پای کتاب و دفترم.
شما بیا شیرینیت با من. من که گردنم از مو نازکتره! شیرینی چیه شام میدم بهت(البته به انتخاب خودم..!!!).

مسلم بیگ‌زاده سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 17:50 http://beigzadeh-m.ir

سلام
راستش من پسرم و تو اینجور کارا دخالت نمی‌کنم.
فقط همین رو بگم؛ خانم من الان سر کلاس تشریف دارن و اس زده که ساعت 6 بیام دنبالش.
فکر کنم با شوهر کردن یه دختر اوضاع بهتر نمیشه.
ببخشید اینو می‌گم، احساس دخترا باید شوهر کنه که فکر نکنم به این زودی‌ها شوهر کنه.
آخه خیلی از دخترها از روی احساسات فکر می‌کنن.
همین فکرشون باعث شده زندگیشون سخت‌تر بشه. واقعاً هر وقت فکر می‌کنم؛ می‌گم چرا این دخترا اینقدر زحمت می‌شکن و جالب اینجاست که کسی قدرشونو نمی‌دونه. خانم خودمم جزشونه. صبح تا شب درس می‌خونن و غذا درست می‌کنن و هیچی هم کم نمی‌ذارن...

این بحث با یه کامنت باز نمی‌شه و باید کلی درموردش بحث کرد.
اینا رو من سربسته و کلی گفتم.
خدایی نکرده برداشت بد نشه...

سلام راستش منظورتون رو درست نفهمیدم!!!!
بحث شوهر کردن اینجا واقعا شوحی بود...

آرام چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:13 http://weblogpersia.persianblog.ir/

بعضی سختی ها سرمایه فردای ما میشن
کسی توی فردا نیست اما شاید همین مدرک فردا بیمه ات بکنه

"علم آدم گم نیشه. کسی نمیتونه اونو ازتون بگیره و تنها چیزیه که با خودت حتی اون دنیا هم میبری"

جملات بابای معلمم

آرام جان این روزا بزرگترین لذت زندگی من درس خوندنه. از سختی هاش لذت میبرم.
جمله پدر معلمت هم قشنگ بود.
ممنونم

فرزانه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:56

ای بابا کم غر بزن
از تو بعیده تو که غر غرو نبودی...
فقط اینو بدون همین شرایط وحشتناکی رو که فک میکنی توشی خیلی ها در حسرت نرسیدن بهش و خیلی ها در تلاش برای رسیدن بهش هستن
خلاصه رفیق خوشگل و خوش تیپ و کدبانوی من این نیز بگذرد...

میدونی بعضی اوقات غر زدن خیلی حال میده اصلن یه جورایی ادم رو سبک میکنه منم زیاد از این فن استفاده میکنم. تو جدی نگیر. بخدا من از وضعی که دارم راضیم باور کن.

مسلم بیگ‌زاده شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 http://beigzadeh-m.ir

سلام مجدد
راستش منم قضیه ازدواج و شوهر کردن رو کلی گفتم.
اصلاً این قضیه ازدواج به تغییر رفتار و اینا ربطی نداره، فقط آدم جایگاهش عوض میشه، قبلاً‌خونه باباش بوده، بعدش میره خونه خودش.
اما اینکه بعضی‌ها می گن با شوهر کردن همه چیز تموم میشه، به نظر من درست نیست. اگه خودش بخواد هیچ‌وقت این درس خوندن و این کلاس و اون کلاس رفتنه تموم نمی‌شه.
منظورم این بود.
یه جورایی به زبون طنز گفتم باید افکار دخترا شوهر کنه.

مولود چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:19 http://last-way.blogfa.com

گنـــــــــــــــــــــا داری خوب

ممنونم از همدردیت مولود جان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد